داستان سریال مردان آنجلس
در زمان اندکی بعد از میلاد مسیح و قبل از آنکه آیین مسیحیت گسترش پیدا کند، پادشاهی به نام دقیانوس در سرزمین فلادلفیا (به نقل از برخی منابع: اردن کنونی) بر امپراطوری روم فرمانروایی میکرد. در همین زمان، تعدادی خداپرست زندگی میکردند که همه آنها جزو اشراف و بزرگان دربار بودند و به ناچار باید ایمان خود را آشکار نمیکردند. البته یکی از این خداپرستان نیز چوپان سادهای بود.
اسامی این خداپرستان تلمیخا، ماکسی میلیان، مرطوس، نیرویس، کسطومس، دنیموس، ریطوفس، قالوس و محسلمینا بودند. این افراد به یاران غار و یا اصحاب کهف شهرت دارند. دسیوس، فرمانروای امپراتور روم، اصحاب کهف را احضار کرد تا در مورد نام آیینشان از آنها جویا شود. آنان اعلام کردند که به آیین مسیحیت هستند.
به این ترتیب، آنها توسط دسیوس زندانی شدند. دسیوس فرصت یک شبه به آنها داد تا در آیین و اعتقاد خود تجدید نظر کنند و از دین مسیحیت بازگردند. اما یاران غار، شب هنگام از زندان فرار کردند و به کوه بیجلوس (اکنون به نام کوه آنجلوس مشهور است) که در بیرون شهر قرار داشت، رفتند. در نزدیکی این کوه، چوپانی به نام آنتونیوس مراقب گوسفندان خود بود. اصحاب کهف دین خود را برای چوپان بیان کردند و از او کمک خواستند.
چوپان دین آنها را قبول کرده، گوسفندان خود را رها کرد و به همراه اصحاب کهف در شکاف یکی از کوهها که از چشم عابران دور بود، خود را پنهان کرد. این چوپان سگی به نام قطمیر داشت ک هر چه آن را میزد تا از نزد آنان برود، قطمیر آنان را رها نکرد و با هفت نفر از یاران غار، در داخل غار ماند.
بعد از آنکه اصحاب کهف به خواب رفتند، قطمیر دستهای خود را باز کرد و مانند سگان دیگر به هنگام خواب، دهانش را بر روی دستها خود گذاشته و به خواب رفت. بعد از 309 سال از خواب بیدار شدند.
از آنجایی که تابش خورشید، وسط روز را نشان میداد، گمان کرده بودند که یک شب گذشته (و به نقل از برخی منابع ۳ شب گذشته) را خوابیده و هماکنون بیدار شدهاند. ماکسی میلیان که از اصحاب غار بود، برای تهیه آذوقه تعدادی مهر و سکه دسیوس به ارزش چند درم با خود به بازار شهر برد. شکل خانهها و مغازههای شهر در نظر او عجیب میآمد. به نانوایی رسید و درم و سکه زمان دسیوس را به نانوا داد تا در ازای آن نان بگیرد.
نانوا پرسید که این سکهها را از کجا آوردهای؟ ماکسی میلیان پاسخ داد که دیروز از شهر بردهام و امروز آوردهام. مگر مهر دسیوس را نمیبینی؟ نانوا که جزو مردمان عوام بود و مهر دسیوس را نمیشناخت، به ماکسی میلیان نانی نداد.
مرد نانوا و ماکسی میلیان، مشغول گفتگو با یکدیگر شدند و در همین زمان یکی از سرهنگان شهر آمد و ماکسی میلیان را با خود به نزد فرماندار شهر برد. فرماندار بعد از دیدن سکه دسیوس گفت که ماکسی میلیان از یارانی است که در زمان دسیوس بوده است و داستان او را در انجیل خوانده است. سپس، روحانیون ترسایی را دعوت کرد تا داستان اصلی را از زبان ماکسی میلیان بشنوند. ماکسی میلیان تعریف کرد که: من و دوستانم از خوف دسیوس از شهر گریختیم و در کوهی به نام بیجلوس بغاری مخفی شدیم. نیمروز امروز بیدار شدیم و من برای خرید نان و آذوقه به شهر آمدم. تصمیم داشتیم که امشب به جای دیگری برویم.
فرماندار رو به ماکسی میلیان گفت: از آن زمان تا به امروز 309 سال گذشته است. در این زمان شخصی به نام عیسی آمده و داستان شما را در کتاب انجیل خود آورده است. ما به آیین مسیحیت هستیم و از دین عیسی تبعیت میکنیم. دوستان تو کجا هستند؟…
حاشیههای سریال مردان انجلس
طی سفری که سید محمد خاتمی در اسفند ماه سال 1377 به واتیکان داشت، به دیدار پاپ ژان پل دوم رفت و هدایایی در این دیدار بین دو طرف رد و بدل شدند. یک قاب حکاکی شده با نقشهای مختلف، هدیهای بود که پاپ ژان پل دوم به آقای خاتمی اهدا کرد و در مقابل یک جلد دیوان حافظ و یک قالیچه نفیس ایرانی که نقش میدان سن مارکوی شهر ونیز ایتالیا را داشت، از طرف آقای خاتمی دریافت کرد. همچنین، مجموعه کامل همه قسمتهای سریال مردان آنجلوس را که به داستان اصحاب کهف پرداخته است، در قالب شش نوار ویدیویی هدیه گرفت.
با پخش سریال مردان آنجلس از تلویزیون مصر در سال 1392، که اولین سریال ایرانی پخش شده از تلویزیون ملی این کشور بود، سلفیها نسبت به تلاش برای تبلیغ فرهنگ شیعه مخالفتهایی داشتند.
مردان آنجلس در اشعار شاعران
سعدی شاعر پرآوازه اهل شیراز در حکایت چهارم گلستان خود طی بیتی به اصحاب کهف اشاره میکند. این بیت یکی از مشهورترین ابیات وی میباشد:
سگ اصحاب کهف روزی چند پی نیکان گرفت و مردم شد
وی در این بیت به قطمیر، سگ آنتونیوس اشاره دارد که با همراه شدن با دیگر مردان خدا، جایگاه والایی در نظر خداپرستان کسب کرد.
دانلود سریال مردان آنجلس
شما میتوانید از طریق لینک زیر به تماشا و دانلود سریال مردان آنجلس بپردازید.